قهرمان های من

P:9
ویو هایون
یه جوریه مثه ..... مثه تیک عصبی ، با ناراحتی ب دستش نگا می‌کرد،  دستاش رو گرفتم سرد بود ، بهم نگا کرد آروم دم گوشش گفتم
هایون : ات خوبی چیشده
+نمیدونم چند روزه اینطوری میشم
ویو ات
هعی باز شروع شد .
ویو شوگا
یهو ات شروع کرد ب سرفه کردن و سرفش بند نمیومد کوک با عجله رفت ی لیوان آب آورد و داد بهش ات یکم آبدخورد بهتر شد رفتم کنارش
شوگا: ات خوبی چی شد ؟
+نمیدونم چند روزه اینطوری میشم ، خوب میشم فکنم سرما خوردم میرم یکم ب دست و صورتم آب بزنم ، ات رفت منم رفتم دنبالش
ویو ات
رفتم توی سرویس بهداشتی ک دوباره شروع کردم ب سرفه ولی سرویس از بچه ها دور بود صدا رو نمی شنیدن
یونگی ک پشت در بود با عجله اومد تو و درو بست
شوگا : ات خوبی چت شد آخه
ک داشتم سرفه می‌کردم یهو دیدم سره یدونه سرفم خون از دهنم اومد بیرون
شوگا: ا..ات ای..این خو...خونه چی...چیشده ات ؟
دهنمو شستم و گفتم
+نمیدونم بار اوله خون میاد
شوگا : باید بریم دکتر
نفسم تنگی می‌کرد ولی عادی بود خیلی وقته اینطور میشم 🙂
+شوگا الان ن نمیخوام کسی بفهمه جونه من ، اصن فردا بیا دنبالم با هم بریم ولی الان ن
شوگا: باشه پس فردا صبح ساعت ۹ میام دنبالت
رفتیم بیرون ک با ......
ویو کوک
نگران ات شده بودم ب بهونه شارژر رفتم برم مثلا توی اتاق ولی رفتم پشت سرویس بهداشتی و گوش دادم (همون حرفا دیگه) باورم نمیشد ولی.....ولی من تازه ب ات علاقه پیدا کردم نه نمیزارم چیزیش بشه
دره سرویس باز شد ک با تعجب ب من نگا کردن
_چیه ؟ منم فردا باهاتون میام